این مطالب فقط برای آگاهی است وهیچ گونه جنبه تبلیغی ندارد.
هلند
هلند کشورکوچیکه که درغرب اروپا قرار گرفته. پایتخت اون آمستردامه که نزدیک به یک میلیون نفر جمعیت داره. ولی شما در این کشور کمتر آدم هلندی می بینید. درآمستردام بیش از صد ملل مختلف زندگی میکنن.
هلند کشورآسیابهای بادی و کفش های چوبیه. هوایپمایی کی ِال ام یا همون سلطنتی هلند تنها شرکت هواپیمایی هست که هروز به همه کشورهای جهان پرواز داره.
مخارج زندگی در این کشور خیلی بالاست. هزینه های تحصیل در رشته روانشناسی کلا 27 میلیون تومنه. زبان هلندی هم لازمه.
بلژیک
در مورد بلژیک هم زیاد شنیدم. البته خیلی در مورد هزینه هاش اطلاع ندارم. فقط میدونم دانشگاه شهر آنتورپ و خود بروکسلزخیلی عالی هستن. توی بلژیک باید فرانسه بلد باشید.
یونان
یونان هم دانشگاههای خوبی داره. تصمیم دارم از سفارت ایران توی آتن در مورد دانشگاههاش استعلام بگیرم به محض اینکه بدستم برسه براتون مینویسم.
چون یونانی ها خیلی شبیه به ایرانی ها زندگی میکنن خیلی احساس غریبی نمی کنید. اون ها هم زیاد میخورن، چاقن ، وقت حرف زدن داد میزنن، خونه های بزرگی دارن و آدمای تنبلی هستند.
دیدین چقدر شبیه ماهان. تازه هواشون هم خیلی خوبه. کلی هم ساحل با حال دارن. از تمدنشونم که دیگه نپرس.
تایلند
تایلند هم از اون کشورهاییه که در آسیا دارای روانشناسی خوبیه. شهریه دانشگاههاش حدود 9 میلیون تومن و هزینه زندگی در اون به بهترین شکل ماهیانه 150 هزار تومنه. واحد پول تایلند بات هست که حدود 200تومنه پول ایران ارزش داره.
ایتالیا
بر خلاف اون چیزی که همه فکر میکنن ایتالیا دانشگاههای خوبی نداره. سطح علمی اونا پایین نیست، بیشتر می تونم بگم کیفیت ندارن. برای تحصیل در رشته های مختلف باید امتحانی به اسم کویی بگذرونید(امتحان زبان ایتالیایی) که در محل سفارت ایتالیا برگزار میشه.
ایتالیا برای کشورها و قاره های مختلف سهمیه در دانشگاههاش در نظر گرفته وسهمیه ایران رو در این چند ساله بیشتر کرده. زندگی در رم و میلان نسبت به زندگی در نیویورک خیلی گرونتره.
لازم بذکره که ایتالیا صاحب زیبا ترین مردان جهانه، کاملا مثل ایران. ولی واقعا ایرانی ها زیبا هستن.
گرجستان
گرجستان هم دانشگاههای خوبی داره وهم نزدیکه. دانشگاههای مهم این کشور عبارتند از دانشگاه تفلیسریا،دانشگاه جواخاشویلی و دانشگاه ایوانه.
گرجستان داره عضو اتحادیه اروپا میشه. تحصیلات در اون متاثر از روسیه تزاریه. گرجستان کشوری بسیار زیبا و لوکسیه.
هزینه های زندگی در این کشور خیلی بالا نیست. تفلیس که پایتختشه، بندر باتومی هم مهمترین شهر اونه. برای تحصیل در اونجا باید زبان گرجی هم باید بلد باشید.
در آینده در مورد کشورهای ژاپن، کره جنوبی، چین، فیلیپین، مصر، تونس، آفریقای جنوبی، زیمباوه، عراق، افغانستان، عربستان، برزیل، آرژانتین، ونزویلا، نیوزیلند، مکزیک، آذربایجان، ترکیه وکشورهای حوزه خلیج فارس هم مینویسم. اینا کشورهایی هستند که در مناطق خودشون صاحب دانشگاههای خوبی هستن.
لیست سیاه
کشورهایی هم هستند که تبلیغات خیلی رویایی رو انجام دادن و تونستن خیلی از دانشجوهای ایرانی رو از به سمت خودشون بکشن. این کشورها خیلی ارزون هستن و دانشجوها هم زیاد خرج می کنن و دولتها به این دانشجوها به عنوان جیبی پر از پول نگاه می کنن( کی از ایرانی ها بهتر).
غالب این کشورها هم دارای آب و هوای وحشتناکی هستن یا خیلی گرمن یا خیلی سرد. اگه یه نگاه به اسمهای پایین بندازین کاملا متوجه منظور من خواهید شد.
اکراین
هند
تاجیکستان
مالزی
ارمنستان همه رشته ها به غیر از رشته های موسیقی( یرووان پایتخت موسیقی آسیاست این مقام قبل از انقلاب در دستان ایران بود).
بلاروس در اکثر زمینه ها معتبره. دانشگاههای این کشور فقط رشته های پزشکی نا معتبرند.
سطح علمی این کشورها از ایران خیلی پایین تره. به این دلیل بهشون لقب لیست سیاه رودادن.
درس خوندن توی این کشورا سر کاریه. به نظر من آدم باید کشوری رو انتخاب کنه که وقتی تصمیم داشت راجع بهش صحبت کنه، خجالت نکشه بگه من فلان جا درس خوندم. مثلا خیلی هارو من دیدم که حتی نمی تونن بگن کوالالامپور.
شما که دارین میرید مالزی، حداقل برید دوتا کشور بالاترمثل کره جنوبی یا همون سنگاپور همسایه مالزی که زمین تا آسمون با آسیا فرق داره و داره با ژاپن رقابت میکنه(یکی از بهترین دانشگاههای دنیا در سنگاپوره) که حداقل بتونید به راحتی به کلی از کشورهای دنیا هم مسافرت کنید.
یا اینکه یکم بیشتر درس بخونید تا بتونید برید یه جای باحال.
خب چرا من میگم این کشورها خوب نیستن؟
چون کشوری مثل مالزی که فقط 40 سال از عمرش میگذره چطور میتونه مولد علم باشه؟ من نمیخام مالزی رو ضایع کنم، به نظر من نسبت به سنش خیلی هم خوب جلو اومده، ولی لازم میدونم بگم کسایی که میگن مالزی خوبه وبه اونجا سفرکردن، قاعدتا پاشونو از کوآلالامپور بیرون هم نذاشتن چون حتما نظرشون عوض میشد. مردم مالزی این در فقر مطلق زندگی میکنن و فقط کوآلالامپوره که این شکلیه.
از این ضرب المثل ها هم زیاد داریم. هر ارزونی بی علت نیست و هر گرونی هم بی حکمت نیست!
از ما گفتن بود.
این مطالب فقط برای آگاهی است وهیچ گونه جنبه تبلیغی ندارد.
لازم به ذکره که خیلی ها راغب به تحصیل در این کشور نیستند.
سوییس
سوییس هم از جمله کشورهایی که در زمینه های مختلف خصوصا روانشناسی پیشرفتهای زیادی داشته. علاوه بر این، سوییس میهن دانشمندان زیادی هم در این عرصه بوده که خیلی هم مهمه. یکی ازمعتبرترین دانشگاههای دنیا هم در سوییس قرار داره.
دانشگاههای مهمی که در این زمینه کار می کنن در لوزان و ژنو واقع شده اند.
اسپانیا
اسپانیا هم از اون دسته کشورهاییه که برای ادامه تحصیل مکان خوبیه. اطلاعاتم کامل نیست باید بپرسم.
استرالیا
استرالیا هم بد نیست و می تونم بگم نسبت به این کشورها تازه وارد این عرصه شده. من اسم آدلایدو زیاد شنیدم میگن دانشگاه خوبی داره. استرالیا هم مثل انگلیس و آمریکا هزینه های تحصیلیه بالایی داره( درمقطع لیسانس سالانه حدود 45 میلیون تومن).
واحد پول استرالیا دلار استرالیاست.ارزشش نزدیک به 800 تومنه.
جمهوری چک
جمهوری چک به مرکزیت شهر پراگ(مادر پایتختهای دنیا) دارای دانشگاههای بسیار خوب و رده بالاییه. چک یکی از بهترین برای کشورها برای ادامه تحصیل در رشته های مختلف در زمینه های اقتصاد، مدیریت و روانشناسیه.
بیشتر از همه این رشته ها، اقتصاد طرفدارای زیادی داره. حتی دانشجویانی ازآمریکا برای ادامه تحصیل به این کشور می آن. چک عضو اتحادیه اروپاست و پول اون یوروست.
هزینه تحصیل درچک سالیانه بین7 تا 10 میلیون تومن متغییره. درصورت اینکه زبان چکی هم بلد باشین این هزینه خیلی پایین میاد و یه جورایی بورس میگیرین و تقریبا مجانی درس میخونین.
اگه اشتباه نکنم نزدیک به 400 ایرانی در دانشگاههای چک درس میخونن.
اسکاندیناوی (نروژ، سوید، فنلاند و دانمارک)
دانشگاههای کشورهای اسکاندیناوی هم خوبند.
در کشور نروژ، دانشگاه شهرهای اسلو، برگن و ُترندهایم.
سوید، دانشگاه شهراستکهلم. مالمو، گوتنبرگ و سوند سووال هم بدک نیستن.
فنلاند، دانشگاه شهرهای هلسینکی، تورکو و اسپو بهترین دانشگاههای این کشورهستن.
فنلاند تنها کشوری در حوزه اسکاندیناویه که واحد پولش یوروست. زبونش یکم سخته ولی جای خیلی خوب و بی سرو صداییه.
دانمارک هم دانشگاه کپنهاگن رو داره، که خیلی دانشگاه تاپیه.
همه کشورهای اسکاندیناوی به جز فنلاند واحد پولی کمی دارند و معمولا از 120 تا 220 تومن متغیرند. اما این به این معنی نیست که این کشورها خیلی ارزون هستن. مثلا هزینه زندگی در استکهلم برای یه دانشجو ماهیانه حدود 800 هزار تومن و در شهرهایی به جز پایتخت تا نصف کاهش هم پیدا میکنه.
در نروژ زیاد بارون میاد. حتی شهرهایی دارند مثل ترندهایم که فقط یک روز از سال آفتاب داره. یه جشنی هم به اسم جشن بارون اونجا برگزار میشه. سوپ آلوی نروژی هم خیلی معروفه. یه سوپ بنفش رنگه که توی مهمونی های سلطنتی سرو میشه.
مهمترین خصوصیتی که این کشورها دارند اینه که دانشگاههای این کشورها کاملا مجانین و هیچ شهریه ایی از شما نمی گیرند. حتی در صورتی که این در این کشورها آشنایی داشته باشید که بتونید پیشش اقامت کنید، تقریبا هیچ هزینه ایی نخاهید داشت.
اسراییل
سطح علمی در دانشگاههای این کشور خیلی بالاست. به این دلیل که یهودی ها نسبت به همه چیز شک میکنن و انسانهای بسیار دقیقی هستن. حتی بیشتر از بیست سال پیش در این کشور نخاع رو بهم پیوند زدند.
درحوزه روانشناسی هم اسراییل یکی از بزرگترین کشورهاییه که دارای قدرت زیادیه.حتی میتونم به همون آزمایش معروف صدای قلب مادران که در یکی از بیمارستانهای تل آویو برای نوزادان پخش شد، اشاره کنم. محققان اونجا فهمیدن که نوزادان مادرانشون رو از روی صدای قلبهاشون میشناسن وفقط با اون صداس که خابشون میره و یا آروم میشن.
دانشگاه بن گوریون درتل آویو وحیفا دراین زمینه بسیار کار کرده اند. بنیاد کلبمن هم سالانه برای 700 دانشجوی ایرانی بورس تحصیلی صادر میکنه.
اکثرجمعیت اسراییل از کشورهای ایران، لهستان و مجارستان به اسراییل مهاجرت کرده اند.
واحد پول اسراییل ِشکل هست.این واحد پولی در زمان هخامنش واحد پول ایران بوده.
این مطالب فقط برای آگاهی است وهیچ گونه جنبه تبلیغی ندارد.
علاوه بر ایالات متحده آمریکا کشورهای دیگه ای هم هستن که درزمینه تولید روانشناسی کمتر از آمریکا نیستند وفعالیت زیادی در این حوزه دارن. این کشورها عمدتا همون کشورهای توسعه یافته هستند...ادامه مطلب...
اکثر آدمایی رو که من دیدم این قضیه رو جدی نمیگیرن و تا با هاشون راجع به این مساله صحبت می کنم میگن ول کن بابا، دلت خوشه. حرفشون هم درسته و منم اونا رو متهم نمیکنم چون یه انسان باید خودش رو در جای دیگران قرار بده تا بتونه شرایط اونارو درک بکنه اونم در این موقعیت بد اقتصادی و اجتماعی.
همونطور که در مطالب قبلیم اشاره کردم هنوزدرایران بین روانشناسی و فیزیولوژیک تفاوتی وجود نداره وقاعدتا برداشتی هم که از روانشناسی وجود داره برداشت درستی نیست. صد دردصد زمانی که برداشت درستی از یه واقعیت وجود نداشته باشه درعمل هم نمیشه به نتیجه درستی رسید. بزرگترین سند این مدعا هم کتاب هایی که در دانشگاهها داره تدریس میشه.
کتابهایی که هیچ ربطی به روانشناسی نداره، چرا یه ربطی داره میشه از این کتابا به عنوان اطلاعات عمومی استفاده کرد.این مساله نشون دهنده عقب افتادگی روانشناسی در ایرانه و دقیقا طبق گفته یکی از دوستام که در پنسیلوانیای آمریکا یه کلینیک روان درمانی داره، کتابهای که در ایران تدریس میشه ترجمه کتابهایی که نزدیک به بیست سال پیش در آمریکا تدریس میشده اما همونطور که گفتم روانشناسی با توجه به اینکه نیازهای یک جامعه مرتبا در حال تغییره، پس به نظر شما روانشناسی حال ایران میتونه جوابگوی نیاز مردم امروز باشه؟
بهداشت روانی یکی ازاون مسایلیی که کمتر بهش اهمیت داده میشه تا جایی که در بین روانشناسان و جامعه شناسان ایرانی به یه دغدغه تبدیل شده.
بهداشت روانی هم مثل مراقبت های بهداشتی و درمانی یکی از اصول و ظوابط زندگی فردی و شخصیه که در صورت عدم توجه به این مساله میتونه خسارات جبران ناپذیری رو بوجود بیاره. ولی متاسفانه زمانیکه در جامعه ما فردی به بهداشت روانی خودش اهمیت میده و همیشه در کنار خودش یه روانشناس رو داره، مردم میگن طرف دیونه اس یا میگن بابا چه با کلاسه! به نظر من آدمایی که این حرفارو میزنن خودشون دچار اختلالات روانی هستن ودیگه نمیشه براشون کاری انجام داد.
در این باره هم باید چندتا سر فصل تعریف کنیم و مهم ترین عواملی رو که منجر به تشویش و اضطراب، و در واقع عدم رعایت سلامت و بهداشت روانی میشه رو شناسایی کنیم.
تلویزیون ایران را نگاه نکنید
از دید جمع کثیری از روانشناسان و جامعه شناسان، تلویزیون ایران (شبکه های داخلی) یکی از بزرگترین عوامل انتقال مستقیم تشویش، اضطراب و ترویج نگرانی های ناخاسته به مردمه. تاثیرمنفی این شبکه ها یا واضح تر بگم، برنامه های این شبکه ها بقدری زیاده که همیشه از اون به عنوان اصلی ترین عامل ابتلا و افزایش افسردگی در جامعه ایران یاد میشه.
تا جایی که نگاه کردن تلویزیون داخلی در خیلی از بیمارستانها و مراکز بهداشت روانی ممنوعه.
جدا از اینکه اسلام دین شادی و خوشحالیه، فرهنگ ایرانی هم فرهنگی مسروه و همیشه در اون سفارش شده که شاد باشید.
همونطورهم که گفتم این شبکه ها ناخاسته به القای احساسات منفی مشغولند و مدام به این موضوع اشاره دارند که این دنیا ارزش نداره و آخرت رو باید چسبید، غافل از اینکه اگر این دنیارو نداشته باشیم اون دنیارو هم نخواهیم داشت.
دوش آب سرد رو فراموش نکنید
آب سرد یکی از عواملیه که منجر به انقباض ماهیچه های مختلف بدن و به دنبال اون کاهش گرمای شدید بدن میشه. در واقع گرما و حرارتی که در بدن تولید میشه باعث افزایش استرس و تعریق میشه. علاوه بر آب سرد، صدای آب هم به آرامش بیشتر کمک می کنه.
در مکانهای کم نور استراحت کنید
سعی کنید محل استراحت، مثل اتاق خاب خودتون رو خیلی روشن نکنید چون روشنایی بیش از حد در این مکانها باعث افزایش تنشهای روحی و روانی میشه. در محلهای دیگه مثل محل کار و یا سالن و... هم از نورهای ترکیبی(زرد و سفید) استفاده کنید. چون استفاده تنها از نورهای سفید نه تنها باعث کم هوشی خصوصا در بین بچه ها میشه بلکه سبب خسته گی مفرط چشم ها هم میشه. درکنار این مسایل از فرشهایی استفاده کنید که طرحهای ساده تری داشته باشند و خیلی گل و بوته نداشته باشند.
از مکانهای خنک برای بیشتر ریلکس شدن کمک بگیرید
برای آرامش بیشتر میتونید از محیطهای خنک هم کمک بگیرد. این عامل هم مثل دوش گرفتن با آب سرد میتونه به کاهش گرمای زیاد بدن در مواقع اضطراری به کمک آدم بیاد. تاکید بیش از حد من برای استفاده از مکانهای خنک و دوش گرفتن باآب سرد به این دلیل که سرما به خودی خود باعث احساس خاب آلودگی دلنشینی میشه و یه جورایی انسانها توی فصل هایی که دارای آب و هوایی سرد هستند احساس بهتری دارند و در واقع و آرامش بیشتری دارند. منم فصل پاییزو بیشتر از همه فصلها دوست دارم.
به اجبار خندیدن رو فراموش کنید
هیچ چیزی به اندازه خنده از روی اجبار نمی تونه تاثیر سو در سلامت روانی انسان داشته باشه. جدا از ترشح هورمونهایی خاص در زمان خندیدن در بدن، که بازم این موضوع فیزیولوژیک، تظاهر بدن برای نشون دادن حالتی مخالف حالت واقعی رویداده میتونه خیلی خطرناک باشه در واقع بدن این توانایی نداره که دو حالت مخالف و مختلف رو نشون بده.
آهنگهای شاد بیشترگوش کنید
آهنگ و موزیک شاد بیشتر گوش کنید، سعی کنید درکنارلحظه ها وموقعیتهای خاص زندگی آهنگهایی رومیکس کنید. درواقع با توجه به موقعیتی که در اون هستید آهنگی رو انتخاب کنید که مناسبت بیشتری داشته باشه. موزیک عاملیه که میتونه به کاهش بار روانی شما کمک کنه. من زیاد آهنگ گوش میکنم.
فریاد بزنید
یکی از راههای کاهش دلهره و استرس صحبت کردن و فریاد زدنه. تا میتونید داد بزنید البته یه جایی این کارو انجام بدید که کسی در محل نباشه تا این بارمنفی خارج شده از شما به بقیه منتقل نشه. حرف زدن هم معجزه میکنه اون رو هم فراموش نکنید و در نظر داشته باشید که با انسانهایی درد دل کنید که از شما اعتماد سو استفاده نمی کنند.
اینبار میخام درباره فراروانشناسی صحبت کنم، این موضوع یکی از موضوهای جالبیه که طرفدارای زیادی هم داره و تقریبا در همه جا ازش صحبت میشه ولی با این حال کسی از اون اطلاع زیادی نداره.
هر روز یه سری اتفاقاتی تو زندگی آدما میفته که هم ممکنه ترسناک باشه و هم غیر قابل تصور. ازاین جهت ترسناک وغیر قابل تصورچون علت اونارو نمی دونیم و یا نمی خایم قبول کنیم که ممکنه فراتر ازاین چیزی باشه که ما در زندگی روزمره مون با اون روبرو هستیم.
یه سری نیروهایی خاص که معمولا منبع مشخصی ندارن یا حداقل میشه گفت که ما چیزی در موردشون نمی دونیم. بعضی ها فکر می کنن که این نیروها از طرف خداست( به نظر من هم همه چیزدردست خداست، اما اگر به قضیه بالا معتقد باشیم پس عملا داریم وجود خدارو منکر میشیم در حالی که خدا نیازی به اثبات خودش نداره) برخی هم فکر میکنن که منبع این نیروها جادو و از این حرفاست.
اما بیشترین آدما اعتقاد دارن این نیروها، نیروهایی متا فیزیکی هستند. ولی من این جوری فکر نمی کنم چون تا اونجا که من میدونم طبق قانون این علم تا چیزی از طریق فیزیک اثبات نشه وجود نداره. پس عملا این قضیه هم از نظر فیزیک رده.
مثل کسانی که خیلی به کامپیوترعلاقه نشون میدن و میگن انسان بدون کامپیوتر هیچی نیست. این قضیه داره به مساله مرغ و تخم مرغ تبدیل میشه، حتی اگر انسان به کامپیوتر به عنوان یک وسیله ارتباط جمعی نگاه کنه با توجه به این که این انسان بود که کامپیوترو ساخت، پس اگر بخاد میتونه وسیله ای دیگرو جایگزین اون کنه.(منظورم همون تراشیدن علت توسط خودمونه)
عقیده های بالا هم میتونه این رو اثبات کنه که انسانها همیشه برای همه چیز دنبال علت می گردن. ولی اگه بخایم بدون سوگیری به مساله نگاه بکنیم می تونیم بگیم که این دست تصورات محصول ناآگاهی و نادونیهای ماست.
این جور تصورات هم از اون دست چیزاییه که هرچی بیشتر بهش نزدیک میشیم فاصله مون باهاش بیشتر میشه و نمی تونیم نهایتی براش قایل بشیم. احساس میکنم یکمی دارم سخت صحبت میکنم.
یه بار سو تفاهم نشه که چون من روانشناسی میخونم می خام با این وبلاگ روانشناسیو اثبات کنم، نه همچین قصدی ندارم چون روانشناسی احتیاجی به اثبات نداره و فکرمی کنم قدرتش باید تا حالا به همه ثابت شده باشه. البته در این بین به اصل عقاید شخصی هم باید احترام بذاریم.
جدا از بحثایی که شد، اگر تصمیم بگیریم دنبال علتی برای این جور مسایل بگردیم، بازم مجبوریم که به روانشناسی مراجعه کنیم. همونجوری که گفتم در روانشناسی گرایشی به نام فراروانشناسی وجود داره که فقط دنبال مسایلیه که تعریف روشنی برای اونا وجود نداره.
نمیدونم از بین این همه علم چرا روانشناسیو انتخاب کردن شاید بخاطر این باشه که روانشناسی علم لحظه هاست و این جورمسایلم در لحظه ها اتفاق میفتن.
فراروانشناسی که درایران بخاطر محدودیت ها مثل نبود اساتید مجرب در دانشگاهها تدریس نمیشه دارای اهمیت زیادیه و در صورت استفاده صحیح از اون میشه به خیلی از ناشناخته ها جواب داد .
باور کنید فراروانشناسی یکی از خاص ترین و جذاب ترین گرایش ها در روانشناسیه، چون فقط چیزای مافوق طبیعی رو بررسی میکنه. این گرایش درمورد مسایل ناشناخته ایی تحقیق میکنه که یکمی با ذهنیت انسان فاصله داره.
از این جهت میگم با ذهنیت انسان فاصله داره که حتی بعضیا میگن اصلا این شاخه نباید از روانشناسی نشعت بگیره، خب چرا این عقیده رو دارن؟
عده ایی فکر میکنن اگر این گرایش از زیر شاخه های روانشناسی محسوب بشه میتونه برای آینده این دانش خیلی مضر باشه و بازم به کسانی که روانشناس هستند بگن فال گیرو... .
اگه به تاریخ فراروانشناسی نگاه کنید کاملا متوجه میشید که این علم در اوایل ظهور خودش دردهه سی میلادی منسوخ شد. به دو دلیل، یکی از این دلایل رو که در بالا گفتم، چون در اون زمان جنگ جهانی تازه تموم شده بود و آثار منفی ناشی از اون در بین مردم هنوز وجود داشت، ازاین بابت روانشناسی تازه داشت بین مردم جا میفتاد اونام فکر میکردن که شاید بازارو از دست بدن ودلیل بعدی این بود که چون حوزه ناشناخته ایی بود ترس زیادی بین روانشناسا بوجود اومده بود.
خصوصا بعد از اون جریانی که چند نفر هیپنوتیزم شدن و دیگه کسی نتونست اونارو بیدار کنه یه ترس و وحشت ناخاسته ایی وجود روانشناسای اون دورانو گرفت. اگرازمنظر خودم بخام فراروانشناسیو فقط در یک جمله کوتاه بگم، میشه گفت، به تعبیر من فراروانشناسی سفر به ناشناخته هاست.
یکی از میراثی که از فراروانشناسی درگرایشهای دیگه روانشناسی وارد شده هیپنوتیزمه که واقعا جالبه.
گفتم که فراروانشناسی در اوایل ظهور خودش متوقف شدو مسکوت موند ونتونست فرا ترازهیپنوتیزم پیش بره. البته این رو هم لازم میدونم که بگم هیپنوتیزم هم کار بسیار خطرناکیه ولی مگه علم هم بی خطر میشه؟
کتابهای زیادی در این رابطه نوشته شده که مهمترین اونا کتاب موج مگا ست، دکتر سپتیموس نویسنده این کتابه، که بهش میگن دکتر دیوانه. دانشمندی اهل انگلستان با ضریب هوشیه بسیار بالا ولی به این جهت بهش میگفتن دکتر دیوونه چون کارایی رو که انجام میداد برای مردم دوران خودش غیرقابل فهم بود و خیلی از دوران خودش جلوتر بود، این هم طبیعیه که مردم اونو دیوونه خطاب می کردند.
انسانها همیشه به افرادی که باخودشون فرق دارن می گن دیوونه، حتی کسایی که روانشناسی خوندن. حالاچون تعداد ماها بیشتره نمیشه گفت که اونا دیوونه اند.همیشه به این فکر میکنم که ممکنه اونا دیوونه نباشند و این ما باشیم که دیوونه هستیم. دوباره درگیرفکرای احمقانه ام شدم. بی خیال این حرف من شید چون اینقدر از این چیزا تو ذهنم زیاده که اصلا حد نداره.
خیلی اتفاقی با این کتاب آشنا شدم البته تا اونجا که من میدونم این کتاب هیچ نسخه فارسی نداره و دردوران خودش در انگلیس کتاب پر فروشی بوده.
خیلیا فقط در مورد این کتاب شنیدن یا حتی اونو یه شایعه می دونن ولی باید بگم که این قضیه کاملا واقعیت داره( تا نباشد چیزکی مردم نگویدچیزها، اونم در حد جهانی!!!!!)، توی اینترنت هم خیلی چیزی که ارزش داشته باشه نیست من که چیزی ندیدم .
اون دکتر تونست منبع نیرویی رو کشف کنه که به انسانها انرژی بی حد و حصری میداد وزمانی که افراد به این منبع وصل میشدند دیگه اختیاری از خودشون نداشتن و تحت امر این دکتر بودن و هر کاری که اون میخاست انجام میدادن. حتی میگن این دکتر چند نفر عین خودش هم داشته که باعث تعجبه! این موضوع رو هم بگم که این دانشمند ازهیپنوتیزم خیلی استفاده میکرد و در واقع یه جورایی اساس کارش هیپنوتیزم بوده.
در مورد موج مگا میتونم بگم که این موج در واقع همون انرژی بود که این پرفسور ازاون استفاده میکرد. نیرویی قدرتمند که میتونست بی دست و پا ترین آدمارو به ابر انسان تبدیل کنه.
طبق اسناد موجود زمانی که پلیس به یکی از این آدما شلیک میکنه تیر روی بدن اون هیچ تاثیری نداشته ویا زمانی که در حال دویدن بودن هیچ کدوم ازماشینهای پلیس هم نمی تونستند به پای اونا برسند، موج مگا این افراد رو به سربازانی خستگی ناپذیر، نترس و حتی ضد ضربه تبدیل کرده بود. این افراد وقتی از منبع انرژی جدا میشدند باورشون نمیشد که تونستن یه همچین کارای خارق العاده ایی رو انجام بدن. اونا به اشخاصی تبدیل میشدند که همش هزیون میگفتن انگار که دیونه هستن. در واقع مرده متحرک بودند.
به نظر من این قدرت علم روانشناسیه. البته هنوزهم کسی نمی دونه که سپتیموس کجاست چون به یک باره ناپدید شده.
البته از این دست آدما خیلی هم کم نداریم، ازنویسنده سریال پوآرو، آگاتا کریستی هم میتونم اسم ببرم که با داشتن ضریب هوشیه بسیار بالا به طوری که، یکی از چند نفریه که همیشه ازش نام برده میشه. اون هم ناپدید شد و کسی هم ازش خبری نداره، حتی پلیس انگلیس چند سال روی این پرونده ها کار کرد ولی به هیچ نتیجه ایی نرسید و همیشه به شکل یه راز باقی موند. نکته قابل توجه و حتی میتونم بگم تنها وجه اشتراک این آدما آشناییشون با روانشناسی بوده.
البته شکی درش نیست که اونا از ما خیلی جلو تر بودن خیلی دلم میخاد بدونم آیا این ناپدید شدنشون مساوی بوده با همون ناشناخته ترین راز دنیا که با روانشناسی هم در ارتباط مستقیمه!
فراروانشناسی علمیه همراه با هیجان زیاد که همیشه در حاشیه بوده. حتی الان هم که دیگه مردم مثل گذشته ها فکر نمیکنند، نمی دونم چرا کسی سراغ این حوزه نمیره، به نظرم که باید خیلی هیجان داشته باشه من که عاشق ناشناخته هام، البته از یه جاهایی شروع کردم، ولی نمی دونم آخرش چی میشه، شاید منم ناپدید شدم!!!!